این پرونده از فروردین ماه امسال گشوده شد. یکی از روزهای نخستین ماه امسال، مردی به اداره پلیس رفت و از دستبرد دزدان به مغازه اش خبر داد. وی توضیح داد: شب گذشته سارقان با تخریب قفل های در، وارد مغازه ام شده و دست به سرقت زده اند. مغازه موبایل فروشی من مجهز به دوربین های مداربسته است اما سارقان به صورت حرفه ای و ماهرانه وارد مغازه شده و دوربین ها را از کار انداخته اند. آنها سپس هرچه گوشی موبایل داخل مغازه ام بوده را به سرقت برده اند. ارزش ریالی گوشی ها بالای یک میلیارد تومان است.
سرقت های سریالی
با این شکایت، تحقیقات ماموران زیر نظر بازپرش شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت شروع شد و ماموران ظرف مدتی کوتاه با چند شکایت مشابه دیگر مواجه شدند که نشان می داد سارقان به صورت سریالی نقشه سرقت از مغازه موبایل فروشی های پایتخت را عملی می کنند. بررسی دوربین های مداربسته ای که در اطراف مغازه ها وجود داشت نشان می داد که سارقان سوار بر یک خودروی پژو پرشیا بوده و پلاکش را مخدوش کرده بودند. آنها سپس مقابل مغازه ها توقف کرده و درحالیکه صورت هایشان را پوشانده بودند، اقدام به تخریب قفل در ورودی کرده و وارد مغازه ها می شدند. سپس دوربین ها را از کار می انداختند و نقشه سرقت ها را عملی می کردند.
دوربین مخفی
تحقیقات برای شناسایی و دستگیری اعضای این گروه حرفه ای ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل اتفاق عجیبی افتاد و به شناسایی اعضای این گروه منجر شد. ماجرا از این قرار بود که سارقان برای اجرای نقشه سرقت وارد یک مغازه موبایل فروش در پایتخت شده و دوربین ها را از کار انداخته بودند. سارقان اما خبر نداشتند که یک دوربین مخفی دیگر در مغازه وجود دارد و آنها متوجه این دوربین نشده بودند. با این حال صورت هایشان پوشیده بود اما صداهایشان ضبط شده بود. نام یکی از سارقان به نام جواد مدام تکرار می شد. آنطور که دوربین ها نشان می داد جواد چپ دست بود اما آثار جراحت و سوختگی روی دست چپ جواد دیده می شد و او به سختی می توانست با دست راستش کار کند. این یعنی جواد چپ دست بود. با این سرنخ، ماموران به بررسی پرونده افراد سابقه دار پرداختند و موفق شدند جواد را شناسایی کنند. او گویش خاصی داشت و چپ دست بود. ضمن اینکه بارها به جرم سرقت و درگیری دستگیر و زندانی شده بود. با دستگیری وی، مشخص شد که این متهم سرکرده گروه است و با همدستی ۳ نفر دیگر باند سرقت راه انداخته است. با اطلاعاتی که این متهم در اختیار تیم تحقیق قرار داد، ۳ عضو دیگر این گروه دستگیر شدند و به سرقت های سریالی اعتراف کردند. تحقیقات تکمیلی از اعضای این گروه به دستور بازپرس پرونده ادامه دارد.
توبه گرگ، مرگ است
مهدی سرکرده باند و ۲۵ ساله است. با وجود سن کمی که دارد بیش از ۸ بار به زندان رفته و سابقه دار است. وی با همدستانش علاوه بر پایتخت، به شهرهای دیگر سفر کرده و دست به سرقت می زده است. گفت و گو با وی را در ادامه می خوانید.
پرونده ات نشان می دهد با وجود سن کمی که داری بارها دستگیر و زندانی شده ای؟
من سرقت را از دوران نوجوانی شروع کردم. اهل تهران نیستم و در روستا زندگی می کردم. در دوران نوجوانی با دوستان ناباب نشستم و تبدیل به سارق شدم. هربار که به زندان می افتادم توبه می کردم و با خود می گفتم به محض آزادی دور خلاف را خط خواهم کشید اما پس از آزادی توبه ام را می شکستم و دوباره به سمت خلاف می رفتم. توبه گرگ، مرگ است!
چه شد که این باند سرقت را راه انداختی و در این سن تبدیل به سرکرده گروه شدی؟
با اینکه سنم کم است اما دیگر حرفه ای شده ام. یک ضرب المثل است که می گوید طرف آنقدر مار خورده افعی شده است. حکایت زندگی من است. از نوجوانی وقتی وارد دنیای تبهکاران می شوی و مدام در زندان رفت و آمد داری خب در این سن و سال برای خودت کسی می شوی. در حد اینکه می خواهی ریاست کنی و باند خودت را داشته باشی. شاید دلیلش همین است که بچه های تازه کار را دور خودم جمع کردم و باند سرقت راه انداختم.
اعضای دیگر گروه، تازه کار هستند؟
نه همه آنها سابقه دارند اما نهایت یک یا دو سابقه. من اما ۸ تا سابقه دارم و از آنها یک سرو گردن بالاترم!
چه شد که سرقت از مغازه موبایل فروشی را انتخاب کردی؟
من سرقت های مختلف انجام دادم از منزل و انباری ها گرفته تا اماکن و مغازه ها. اینبار تصمیم گرفتم مغازه موبایل فروشی ها را خالی کنم چون برای فروش گوشی، مالخرهای زیادی سراغ داشتم.
ظاهرا خیلی حرفه ای عمل می کردی؟
گفتم که آنقدر مار خوردم تا افعی شدم! دیگر خوب می دانستم، چطور سرقت ها را عملی کنم تا ردی از خودم به جا نگذارم. از پوشاندن صورت هایمان گرفته تا از کار انداختن دوربین های مداربسته. به همه چیز وارد بودم درواقع کارم را خوب بلد بودم.
اما در نهایت لو رفتی؟
اولا که ماه همیشه پشت ابر نمی ماند. دوما من از وجود دوربین مخفی در مغازه ای که دوربین اولش را از کار انداخته بودیم بی اطلاع بودم. بعد متوجه شدم به خاطر لهجه ام و آثار جراحت و سوختگی که روی دستم بوده لو رفتم. بچه ها هم اسم مرا صدا می زدند و به همین راحتی گیر افتادم.
در پرونده ات نوشته شده چپ دست هستی؟
درسته. من چپ دستم اما چند سال قبل در جریان یک درگیری از ناحیه دست آسیب دیدم.
علاوه بر تهران، در شهرهای دیگر هم سرقت می کردید، درسته؟
درسته. ابهر، زنجان، کرمان، شهرری، کرج و...
به همین دلیل اسم باندتان را گذاشته بودید؛ مارکوپولو؟
درسته. چون شهرهای مختلف سفر می کردیم برای سرقت، اسم مان را گذاشته بودیم مارکوپولو.